خانه لرزان

 

 رویایش

 آشیانی بود گرم و راحت

 مامنی اطمینان بخش تا پس از پرواز در آبی آسمانها

 درونش فرود آید

 بالهای خسته اش را بگستراند

 و جان تازه ای یابد

 برای بودنی دوباره

     پرنده 
 از برای رویایش

 بهترین شاخه ها را برگزید

 لانه ای ساخت

 زیبا و محکم

    و لی

 هیچ نگاه نکرد
 آشیانش را بر روی کدامین درخت می سازد

   درخت او

 سست ترین ریشه ها را در خاک داشت.

 و خشک ترین شاخه ها در بر.

 

نظرات 8 + ارسال نظر
بهرام دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:11 ب.ظ http://Dokhtarankimiagar.blogsky.com

بعضی وقتا ما ادما واسه خودمون مامنی رو انتخاب می کنیم مثلا عاشق چشم و ابروی کسی می شیم ...

بعضی وقتهام تکیه گاهی که لزوما آدم نیست.

[ بدون نام ] دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:35 ب.ظ http://payamra.com

kari ke ma aghlab mikonim ,,,

نرگس دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

اینجا میام دلم میگیره میشه بگی چی شده؟خوب لونشو برداره بره جای دیگه الهام جان.!یا دوباره از نو..زندگی همینه..نمیگم آسونه ولی خوب....

چیزی نشده . قصه یه پرنده ولانشه. قصه ی گاهی من. گاهی تو .گاهی او. فقط بلند شدن برای من آسان نیست. من زود پا گیر لانه ام می شوم.

باران سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:27 ق.ظ

خانه را باید ساخت هر چند سخت
هر چند سخت ...

خانه را باید ساخت اما کجا.!.جایی که درختش با ریشه باشه. محکم باشه. تکیه گاهی که نلرزه. خودش با یه باد فرو نریزه. خدایی باشه که خدا باشه.

صادق سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:03 ق.ظ http://restart.blogsky.com

پر پرواز ندارم
اما
دلی دارم وحسرت دُرناها
وبه هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ماهتاب
پارو میکشند
خوشا رها کردن ورفتن!
خوابی دیگر
به مردابی دیگر
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر
خوشا پر کشیدن خوشا رهایی
خوشا اگر نه رها زیستن مردن به رهایی !
آه این پرنده
در این
قفس تنگ نمی خواند

بلد نیستم قصه رهایی را.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:48 ق.ظ

چشمم نخورد آب از این عمر پر شکست
خانه را تمامی پی روی آب بود
...
((سهراب سپهری))

دریغا.

خانه آبی سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:08 ب.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

این همون آغاز آبی ...شاید هم آغازی دوباره و چند باره ولی آبی آبی...

با چشمان تو آری. آغازی دوباره . آغازی دیگر. آبی آبی آبی.

هادی پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:53 ق.ظ http://farsibloger.pesianblog.com

آیا از این قصه گریزی هست ؟ پرنده هیچ گاه درخت شناس نبوده و عمر کوتاه او هم اجازه چنین تجربه اندوزی به او نمی دهد . ما ها دنیامون رو برای از بین رفتن بر روی هیچ می سازیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد