آمدیم
عشقی را بیاموزیم
که در بندمان نکشد
ودوست داشتنی را
که لبریز هستیمان گرداند
اما چون چشم گشودیم
تنها معتاد حضور یکدیگر بودیم
و در فراموشی نام خویش غلتان
*آن چنان که آمدیم چند اسم ساده از دنیا بیاموزیم بادی آمد و اسم خویش نیز از یاد بردیم.
ما هرگز از آنچه نمیدانستیم و
از کسانی که نمیشناختیم،
ترسی نداشتیم.
ترس سوغات آشناییهاست.
(نادر ابراهیمی)
dar hoozoore adat o hamisheghi poosidimo raftim
می گن عشق اول در بند می کشه و بعد آزاد می کنه . شاید شما مرحله دوم رو درک نکردید! شایدم عشق افیون آدمهاست!
حقیقته....حقیقته و مصیبته ..
فکر کنم قضیه اهلی شدن و اهلی کردنه..
به نظر من ع ش ق اولش آزاد می کنه وقتی به سنگ خورد در بند می کشه .
عشق خودش یه بنده چه بخوای چه نخوای ولی عجب بندی...تا باشه ازین بندها خانمی...
سبکی یا سنگینی. !!!
عشق تنها مرضی است که بیمار از آن لذت می برد
افلاطون
عشق تنها بندی است که زندانی از آن .......
حامدطون