کمی این طرف تر

 

گول ظاهرش را نخور

به تلنگری فرو می ریزد

درون آشفته و و یران شده اش را ندیده ای!!!

 

درخت پر از برگهای سبز بود

اما با بادی شکست و افتاد
تنه اش از درون پوسیده بود

و تو آن را نمی دیدی

اگر به تنه اش دست می کشیدی

و لحظه ای در کنارش درنگ می کردی

شاید که می فهمیدی!

نظرات 4 + ارسال نظر
کریم شفائی یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.jahanshahreman.persianblog.com

سلام دوست عزیزم!

"اگر نمی خواستی عاشق شوی، موهایت را چرا پریشان کردی؟"!

// راز این جادو را بر من بگشای،
ای ساحره سرزمین های بارانی عشق! //



کتاب شعر الکترونیکی " کریم شفائی " در آدرس:

www.jahanshahreman.persianblog.com

منتشر شد.

فقط کافی است وارد فضای وبلاگ شده و روی این سطر کلیک کنی:

اگر نمی خواستی عاشق شوی چرا موهایت را پریشان کردی شاعر کریم شفائی //
//
تا " تو را روی بال های بلندم بنشانم و
به آسمان هایی ببرم
که گردن آویز خدایش ستارگانی است که
نور از چشمان تو گرفته اند! "



می خواستم خواهش کنم سری بزنید و با نقطه نظرات خودتان مرا راهنمایی کنید.
من چشم انتظار عزیزان بزرگواری هستم که از بیان نقاط ضعف و قوت کار من مضایقه نکرده و مرا مدیون خود می کنند.

سپاسگزارم.

هادی یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:31 ب.ظ http://farsibloger.persianblog.com

شاید.

باران دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:55 ق.ظ

«اگر» دست می کشید « شاید » می فهمید ...
چه دور ... چه دیر یاب ...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:26 ب.ظ http://payamra.com

مثل خیلی از ادما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد