تو در تو

نیش خندی زد و گفت: چی می گی.  بعد از این همه سال خوب می شناسمت .ببین مثل همین کف دستم.
و او با صدای آرام و گرفته گفت: و همیشه از همین یک زاویه به کف دستت نگاه کردی و به من نشونش دادی.

نظرات 5 + ارسال نظر
صادق پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 01:01 ق.ظ http://restart.blogsky.com

نقش پایی مانده بود از من به ساحل، چند جا
ناگهان، شد محو،
با فریاد موجی سینه سا!
فرق بسیار است بین نقش ما و نقش پا!

پیام پنج‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:32 ب.ظ http://payamra.com

و شاید تا اخر عمر هم مجبور شویم فقط از یک زاویه نگاه کنیم ..

کیوان شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 09:50 ق.ظ http://shoma.blogsky.com

و هیچ وقت نمی توانیم به درستی بشناسیم!

م ر ی م شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:39 ق.ظ

همیشه از یک زاویه و همیشه با دو چشم ..... هیچ وقت با چشمان بسته کف دستانت را دیده ای .....

پسرتنها شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 11:49 ق.ظ http://farsibloger.persianblog.com

سلام . نوشته ات بازم مثل همیشه کاملا زیبا بود . رفتار آمها همیشه بستگی به موقعیت و زاویه دیدشون داره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد