اسب وحشی


نمی دونم تجربه مدیتیشن دارید ویا نه.ولی الام که من درگیرش هستم(البته نه الان چون این هفته مدام ازش فرار کردم به دلایلی که ذکر می شود)می بینم عجب ذهنی داریم ما.درست مثل یه اسب وحشی و رام نشده می ماند.هر جایی که دلش بخواهد می رود.وقتی می ننشینی ومی خواهی تمر کز نموده وتمرینت را انجام دهی چه فکرهایی که از درودیوار هجوم نمی آورندوچه دردهایی که نمایان نمی شوندوچه توجیه هایی که برای فرار ا زتمرین ساخته نی شوند!نکته جالب آنجاست که برای رام کردنش باید به آن افکار وحسها فقط نگاه کنی واز کنارشان بگذری بی هیچ جنگ وستیزی ودر این امر مدام تمرین کنی( در روانشنا سی نیز موضوع پذیزش در ارتباط با احساسات و...نیز بیان می شود که شاید بعدا آن را مطرح کنم) تا بالاخره بتوانی آن را به سمتی بکشانی که دلخواه خود توست یعنی یک اسب رام شده که تواکنون اورا هر جا که بخواهی می بری.
بها گوادگیتا می گوید:باد کشتی را می گرداند واز مسیرش روی آب دور می کند.بادهای سرگردان احساسات فکر انسان را بی هدف روی آب می غلطاند.وقتی شخص بتواند فکر واحساساتش را مهار کند او دارای فکری روشن است.



گذشت ایام....

زمانی دستهای کوچکم را در دستانت می گرفتی وچنان محکم وسریع قدم برمی داشتی که من مجبور بودم قدمها یم را تند برداشته وگاهی حتی از نفس بیافتم وآن هنگام که به چهره ات نگاه می کردم شور وشوق را در چشمانت می دیدم. واکنون من باید دستهای چروکیده وضعیفت را در دستانم بگیرم وبرای همراهیت آرام آرام قدم بردارم ونگاهم مدام به زیر باشد تاشرمندگی را در چشما نت نبینم. بیماری و زمانه چه زود توانت را گرفت تویی که در نگاه کودکانه ام سخت وبا جذبه بودی !!!

گوش کن

گوش کن باد می آید

گوش کن برف می بارد

گوش کن    
                رودخانه را
                                  دریا را

گوش کن درونت را

در سکوت درونت کسی.پرنده ای.حلزونی شاید یا که پروانه ای در پیله
از تو چیزها می داند.

هیچ به او گوش داده ای؟

ساکت باش.....  گوش کن.

                                            *  بودا*