عطش


 در لب طاقچه

 کنار پنجره ای

 که رو به مرغزاری سبز

 با گلهای فراوان و رنگارنگ

 باز می شود

 

 گلدانی است

 خالی از هر گیاه

 خالی از  هر خاک
  گلدانی
  خالی
   اما
 پر ز حسرت

نظرات 8 + ارسال نظر
خانه آبی شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:28 ب.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

سلام چی برات بگم؟ این گلدون گلدون منه،گلدون همیشه خالی! اگه برات بگم که حسرت مشاور شدن توی دوران خدمت به دلم موند چی فکر میکنی ؟ بالا خره همون بلای قبلی رو سر هممون اوردن ،آره با اجازهء شما الا دارم سر چهار راه خدمت می کنم وفعلا توی کرج! دعا کن برا م بسیار ...

من ودعا ! چی بگم . می دونم اون گلدون تو نیستی. می دونم.

[ بدون نام ] یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:22 ق.ظ http://payamra.com

hasrat ra bayad ba baran shoshto pak kard

نرگس یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ق.ظ http://www.rozaneh1001.blogsky.com

برگ هنوز نرفته .درخت لاغر شد..........دل گیاه چه زود تنگ میشود...

صادق یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:03 ق.ظ http://restart.blogsky.com

"اگر زمستان بگوید: بهار در دل من است،
چه کسی زمستان را باور می کند؟"

«جبران خلیل جبران»

هادی یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:47 ق.ظ http://farsibloger.pesianblog.com

سلام . چرا حسرت؟؟

حسرت از خالی بودن.

عمو رضا یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:28 ب.ظ

این حسرت گلدان به گمانم باید مانند حسرت تنگ بدون ماهی باشد یا شبیه حسرت قفس بدون پرنده!

به گما نت نه .که از همان حسرتهاست.

صادق دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:44 ق.ظ http://restart.blogsky.com

"برو و در را باز کن.
بیرون شاید درختی باشد،
جنگلی، باغی.
برو و در را باز کن
اگر مه گرفته است،
پراکنده خواهد شد... "

((میروسلاو هلوب))

کنار دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:27 ب.ظ

حسرت داشته ها رو هم میشه خورد.از دل اون مرغزار کی خبر داره؟؟؟؟

شاید تو خبر داشته باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد