کمی بی پردگی!

  
یک دسته از آدمها آدمهای شفافی هستند.درون وبیرونشان یکی است.در روابطشان ماسک بر صورت نمی زنند وآنچه که هستند نشان می دهند.آنهاچیزی برای پنهان کردن ندارند ونیز در کنارش ترسی از برملا شدن.انرژی خود را به جای حفظ پوشش ساختگی در روابط وفعالیتهای دیگر مصرف می کنند وانسانهای شادی هستند.
دسته دیگر افرادی که همیشه چیزی برای پنهان کردن از دیگری دارند(این دیگری از والدین گرفته تا دوستان وهمکاران و...)و در برابر همه افراد ماسک بر صورت زده وگاه چهره واقعی خود را ازیاد می برند.و انرژی زیادی را صرف حفظ آنچه ساخته اند می کنند.
ما به طور طبیعی تمایل به شفافیت(صمیمیت) داریم.یعنی دوست داریم خود را آن گونه که هستیم واحساس می کنیم ومی اندیشیم وعمل می کنیم ابراز نماییم ولی به خاطر ریسک وصدماتش(پذیرفته نشدن وطردشدن|مسخره شدن |فهمیده نشدن و....) که فکر می کنیم دچارش می شویم از انجام آن خوداری می کنیم.
 پنهان کردن طیف وسیعی را می تواند داشته باشد از راز های شخصی گرفته وخصوصیات شخصیتی و کارهای که انجام می دهیم و... و در کنارش میل  برای بروزش به شیوه های گوناگونی چون حرف زدن با فردی دیگر که کمتر احساس خطر های ذکر شده می شود ویا  گریه گردن وفریاد زدن ونوشتن. اینهامی توانند روشهای بروز چیزی باشند که ما مخفی می کنیم ولی در واقع میل زیادی به آشکار شدگی دارند.
 حتی اعتراف به گنا هان در نزد کشیشان کلیسا ویا برملا شدن بسیار های از حقایق بر اساس وصیت نامه های شخصیتهای مهم می تواند نمونه ای از همین میل باشد.شاعر می گوید:
گویاترم ز بلبل واما زرشک عام       مهر است بر دهانم وافغانم آرزوست
ویا
خم سر بسته جوش باده را افزون کند    به لب مهر خموشی گر زنم دیوانه می گردم.

شاید به دلایلی که گفتم شفاف بودن در همه جاوبا همه کس مشکل باشدولی کسانی از سلامت روانی وآرامش بر خوردارند که بتوانند در برابر افرادی ویا موقعیتهایی بدون هیچ گونه ترسی خود واقعی واحساسات وحرفهایشان را ابراز کنند ودر واقع در ارتباط با دیگران  مدام  صمیمت خود را افزایش دهند وبه آنها اعتماد نمایند. 

بر آنم که باشم؟


چند روزه که می خوام مطلبی بنویسم ولی خب نه وقتش را یافتم ونه انرژیش را!
الان هم می خواهم تکه ای از شعر بیگل*را که اولین بار با صدای گرم ومحکم شاملو شنیدم بنویسم.(حسم الان اینه )مطلب هم بماند برای بعد.

پیش از آنکه واپسین نفس را بر آرم
پیش از آنکه پرده فرو افتد
پیش از پژمردن آخرین گل
برآنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم
کسانی که ستایش بر انگیزند
 تا
دریابم
شگفتی کنم
باز شناسم
که می توانم باشم
که می خوا هم باشم
تا
روزها بی ثمر نماند
ساعتها جان یابد
لحظه ها گرانبار شود
.....

*مارگوت بیگل(نوار چیدن سپیده دم با صدای شاملو)

برندگان وبازندگان


شما جزء افراد برنده هستید یا بازنده؟
افراد برنده کسانی هستند که در زندگی به هدفهایشان می رسند البته با حفظ آرامش ورضایت
افراد بازنده خب برعکس برنده ها هستند دیگه!
اگر جزء برنده ها هستید که همو ن روال خودتون را ادامه دهید ولی اگر نیستید بیایید بخواهیم که در هر هفته اقلا گاهی مثل افراد برنده عمل کنیم.مثل زمانی که در  مدرسه شعار هفته داشتیم تصمیم دارم یه جمله درباره نحوه عمل برنده ها ونیز در مقابلش بازنده ها از کتاب سیدنی.جی.هریس ا در اینجا گاهی بگذارم وبا هم تمرین کنیم تا کم کم مثل افراد برنده  فکر وعمل کنیم.(فعلا توی خط این حرفها هستم. قبلا اصلا قبولشون نداشتم ولی حالا دارم امتحانش می کنم)
 
برنده:ترجیح می دهد که خود را مسئول شکست هایش بداند؛نه دیگران را- ولی وقت زیادی را نیز صرف عیبجویی نمی کند.

بازنده:شکست های خود را همیشه ناشی از( تبعیض) یا(سیاست)می داند.