از در که وارد می شوی یک آب نمای زیباست وروبه روی آن در یک فضای بزرگ قفسهایی که داخلشون مرغ وخروس و پرنده نگهداری می شه. بعد جلوتر در گوشه حیاط یک گلخانه بزرگ و بعد تاپ وسرسره و زمین فوتبال و میزهای پینگ پونگ. این جا حیاط یک مدرسه است. دبستان.
حیاط پر از پدر ها و مادرها پدربزرگ ها و مادر بزرگ٬ خواهر ها وبرادر هایی است که برای جشن آخر سال آمده اند. بچه های کلاس دومی باید برای نزدیکانشان برنامه اجرا کنند. برنامه که شامل سرود و اجرای تئاتر ٬مسابقه بادکنک باد کردن پدر وخاطره تعریف کردن پدر ها ومادر بزرگها وتشکر بچه هاست. بچه های کلاس های چهارم و پنجم مسئول عکسبرداری و فیلمبرداری و فروش کتاب وبرگزارکننده نمایشگاه هستند. بچه های که از لحاظ قد و قواره کوچکند ولی در عین حال بسیار بزرگ.
این جا مدرسه است و در طول سال سه بار این جشنها با حضور فعال بچه ها برای نزدیکانشان اجرا می شود. فضایی جالب وبا شور وشوق و دوست داشتنیی است. کلی متفاوت با دورانی که خود گذراندم .وشاید هماهنگ با تصویر آرمانی از مدرسه. و آیا فردا این بچه ها؟؟؟؟؟؟
مطمئنا این بچه ها به بد اخلاقی امروز ما نمی شوند....
من هم تعریف اون مدرسه رو زیاد شنیدم. با دختر مدیرش هم دوست بودم یه زمانی. و به بچه های اون مدرسه هم حسادت می کردم. به معلم هاشون هم!
ای کودکی! کاش بوی معصومت چو گل بود
از دره های زندگی سوی تو پل بود
جالبه!!! فضای دبستان ما از این هم پر شور و شوق تر بود
منو بردی به سالهای دور و اون حیاتی که همه صمیمیت دنیا توش خلاصه میشد...... یادش به خیر
مدرسه های ما که عین زندون بود .... خوشا بحالشون ...
سلام...من اومدم میان دوره ،۵روز! بریم هر جا که عشقتون میکشه من عجیب داغم!