اول هفته که می شه دلم لک می زنه برای رسیدن به اواخر هفته و اینکه بتونم یک روز کامل خونه باشم.ولی انگار از اول امسال این دلخوشی ازم رو برگردونده. این چند وقته به اندازه کل این سالها که رانندگی می کنم پشت فرمون بودم و توی خیابونها. از این طرف به اون طرف .از شمال شهر به وسط و جنوب.یادمه موقع سال تحویل اگه خواب بودیم مادر بزرگم بیدارمون می کرد و می گفت اگه موقع سال تحویل خواب باشین اون وقت تموم اون سال خواب آلودین. نمی دونم راستش امسال موقع سال تحویل توی خونه بودم ولی کجایی ای خانه که فقط برای خوابیدن و از هوش رفتن درونت قرار نگیرم.آه که دلم لک زده برای بودن در اتاقم.
و هذا التاق انه بحث جدی و فی هذا المبحث، یقولون العلماء کثیره: الچاردیواریه هی اختیاریه!
سلام ، ...اندر حکایت دل !!!
دلی کو بود همدردم ، چنان گم گشت در دلبر
که بسیاری نظر کردم ، دل از دلبر نمی دانم !
............. !
موسم دلگیریست ....
من به یاد عطر بارون زده گلای پونه
میکشیدم پای خستمو تو جاده
به هوای بوی خونه ...........................
آره دلتنگی بزرگیه...............می شه دربارش خیلی فکر کرد....................
منم همچنین هوس اتاقم رو کردم.....درضمن...کو تا آخر هفته......والا موقع سال تحویل من داشتم دنبال جورابم می گشتم...خدا رحم کنه:))...
سلام . برعکس من از خونه و اتقم خسته شدم . کاشکی میشد برم یه جای دور !
یه کم بیشتر مواظب خودت باش ... باشه ؟ اینطوری که از دست میرید ///////
یار، دوست دارد این آشفتگی ...
سلام : دوست عزیز وب جالبی داری .شماچقدر با نمکین..بازم به ماسربزنین..خوشحال میشم..بای...
منم عاشق خوابم ..ولی انگار...
من و همسرم هم چون فقط آر هفته همو میبینیم .........
منظور از آر آخره