جاری نگشته شسته شدم!


 امروز روزش بود .عکسها رو که درون پاکت سفید بود گرفتم .حضورشان بر هستی سنگین امروزم باری اضافی بود. از درون پاکت بیرون آوردمشان. به عکسهای خودم نگاهی کردم درون پاکت گذاشته و به آب جاری در جوی سپردم تا  با آب راهی شده وکم کم در وجودش محو گردند. وقتی به پاکت غلتان بر روی آب نگاه می کردم دلم می خواست آب نیز مرا با خود ببرد.جریان یابم وپاک گردم ولی جوی باریک تر از آن بود که بپذیردم.
 مدتی نگذشت که آسمان چنان رعدی زد وبه دنبالش بارانی با قطرات درشت وتند  فر وریخت که  در عرض چند دقیقه با تمام وجود خیس شدم و ذهن سنگینم نیزاز این بی معنایی های امروز سبک. در آب روان جاری نگشتم ولی باران آسمان شستشویم داد .در آخر احساس خوبی بود ...

نظرات 5 + ارسال نظر
سپیده شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 11:28 ب.ظ http://dotchin.blogspot.com

شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی

صادق یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ق.ظ http://restart.blogsky.com

ب - الف - ر - نون : باران
موجود جالبیه، نه؟!!

خانه آبی یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:46 ق.ظ http://khaneheabi.persianblog.com/

زیر باران باید رفت....

پیام یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 04:32 ب.ظ http://payamra.com

دیشب در باشگاه در حال دویدن با بارش باران منهم خودم را شستم و جا گذاشتم و امدم ....

... یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 09:41 ب.ظ http://restart.blogsky.com

بارانـــــــی باید ...

همه چیز گاه اگر کمی تیره می نماید...
باز روشن می شود ، زود
تنها فراموش مکن این حقیقتی است
بارانی باید ، تا که رنگین کمانی برآید

و لیموهایی ترش تا که شربتی گوارا فراهم شود
و گاه روزهایی در زحمت
تا که از ما ، انسانهایی تواناتر بسازد.

خورشید دوباره خواهد درخشید ، زود
خواهی دید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد