نمی دونم تجربه مدیتیشن دارید ویا نه.ولی الام که من درگیرش هستم(البته نه الان چون این هفته مدام ازش فرار کردم به دلایلی که ذکر می شود)می بینم عجب ذهنی داریم ما.درست مثل یه اسب وحشی و رام نشده می ماند.هر جایی که دلش بخواهد می رود.وقتی می ننشینی ومی خواهی تمر کز نموده وتمرینت را انجام دهی چه فکرهایی که از درودیوار هجوم نمی آورندوچه دردهایی که نمایان نمی شوندوچه توجیه هایی که برای فرار ا زتمرین ساخته نی شوند!نکته جالب آنجاست که برای رام کردنش باید به آن افکار وحسها فقط نگاه کنی واز کنارشان بگذری بی هیچ جنگ وستیزی ودر این امر مدام تمرین کنی( در روانشنا سی نیز موضوع پذیزش در ارتباط با احساسات و...نیز بیان می شود که شاید بعدا آن را مطرح کنم) تا بالاخره بتوانی آن را به سمتی بکشانی که دلخواه خود توست یعنی یک اسب رام شده که تواکنون اورا هر جا که بخواهی می بری.
بها گوادگیتا می گوید:باد کشتی را می گرداند واز مسیرش روی آب دور می کند.بادهای سرگردان احساسات فکر انسان را بی هدف روی آب می غلطاند.وقتی شخص بتواند فکر واحساساتش را مهار کند او دارای فکری روشن است.
من تا حالا تجربه مدیتیشن نداشته ام اما گمان می کنم که
ما بلد نیستیم که درست فکر کنیم.
پس وقتی هم میشینیم و میخوایم تمرکز کنیم ُ نمی تونیم!!!
و اوشو معتقده که نباید فکر کرد چون فکر همه چیز رو خراب می کنه .
میلتون رو دریافت نکردم
اگه لطف کنید و دو باره به آدرسی که در قسمت میل براتون نوشتم میل بزنید متشکر می شوم.
موفق و موید
تجربه مدیتیشن نداشته ام ولی می دونم که سمت و سو دادن به فکرها اصلا کار ساده ای نیست و احتیاج به تمرین زیاد دارد.
فکر می کنم که اگه نوشته های اینجا رو دنبال کنم یه چیزهایی از مدیتیشن حالیم بشه !
هنوز در اول راه هستم. فکر کنم اگر کتاب*فراتر از آرامش* دکتر فرید نیک بین و افشین حاتمی منزه را بخوانی بهتر باشد.